گناه ورزیدنگُناه وَرزیدَن گناه کردن، مرتکب گناه شدن ادامه... گناه کردن، مرتکب گناه شدن تصویر گناه ورزیدن فرهنگ فارسی عمید
گناه ورزیدن (سَخوَرْ / خُرْ دَ) گناه کردن. عنت. (منتهی الارب). رجوع به گناه و گناه کردن شود ادامه... گناه کردن. عَنَت. (منتهی الارب). رجوع به گناه و گناه کردن شود لغت نامه دهخدا
گناه ورزیدن مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن ادامه... مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن تصویر گناه ورزیدن فرهنگ لغت هوشیار